به نام خدا
پیشنوشت:
تجربهی شخصیام از صحبت با دانشجویان مختلف در طی این سه سال به خوبی نشان میدهد “چطور خواندن” و “از چه خواندن”، تا حد زیادی تابع آنچه شخص از پزشکی و زندگیاش میخواهدست و بدین صورت، غالب پرسشهایی که افراد برای آگاهی از مسیر درست (یا به عبارتی بهتر، مسیر مفید) مطرح میکنند، تنها تلاشی مذبوحانه برای رفع خودخوری حاصل از نپرسیدن است. به عبارتی دیگر، دانستن تمام ماجرا، هیچگاه الزامی برای اجرای آنها نیست. به همین دلیل، از توضیحات رایج و اضافی، تا حد امکان، پرهیز کردهام و در آنچه در ادامه خواهید خواند، صرفا گوشهای از تجربیات شخصیام در طی این سه سال را بیان میکنم که طبعا محصول مدل ذهنی من (یا همان نگرش و جهانبینی شخصی من) است.
- دورهی پزشکی:
سخت اما شیرین، پرمشقت اما سرشار از تازگی، پر از دلزدگیهایی که ناشی از عدم تطابق میان آرمانهای قبل از ورودت به این راه و واقعیات موجود است! شاید در یک جمله بتوانم بگویم که دورهی پزشکی، بیشتر از آنکه به دانشگاه محل تحصیلتان بستگی داشته باشد، به اقدامات کوچک اما هدفمندتان در راستای کسب دانش و مهارتهای لازم در این راه، بستگی دارد. (به عبارتی، کسی دلش برای عدم یادگیری شما نخواهد سوخت!)
- محتوا:
سختی این رشته، در ابتدایی ترین سطح، به حجیم بودن و شبیه بودن مطالبش است. به عبارتی، دانشجوی پزشکی، یک هارد اکسترنال متحرک است که باید حجم گستردهای از مطالب را از بر باشد و کمتر پیش میآید که درسی با محتوای جزئی، به عنوان بخشی از مطالب درسی ارائه شود. بخشی از مطالب هم در نگاه اول کاملا بیربط به پزشکی هستند اما به مسئلهی انسانیت، خیر! هرچند نحوهی طرح درس در آنها به غایت ابتدایی و دمده است به گونهای که دانشجو را فراری تر از پیش، تحویل دورهی بعدی تحصیلش میدهند.
- جزوه، نواریون یا تکست بوک:
نکتهی جالب توجه اینجاست که صرف نظر از عملکرد ویژهی هرکس، تقریبا همهی دانشجویان جدیدالورود، در انتها مدک خود را خواهند گرفت و به عنوان پزشک مشغول به کار خواهند شد! پس مدرک، چندان ربطی به منابع شما ندارد.
جهت انتخاب منبع، چهار فاکتور حائز اهمیت هستند: سودمندی، عشق، زمان و نمره!
- سودمندی: برخی از دروس آنچنان گسترده هستند که عملا رجوع به منابع اصلی آنها، هیچ فایدهی خاصی برای دانشجو ندارد و جز سردرگمی، چیزی به همراه نخواهد داشت. (خوب به خاطر دارم که یک بار یکی از اساتید بالینی دانشگاه راجع به سه ضلع پزشکی صحبت میکردند: پاتولوژی، آناتومی، فیزیولوژی! و تاکید میکردند که در این سه حوزه باید به جد کوشید و تا حد امکان مطالب را عمیق و جامع فرا گرفت.)
- عشق: نیرو محرکهی هر کسی برای انجام کاری است. البته اینکه این عشق معطوف به نفس علم باشد یا شهرت یا ثروت، خود جای بحث دارد اما به هر حال، اگر کسی میخواهد از سردرگمی دربیاید باید حداقل در پلهی اول بداند که از زندگیاش، پزشکیاش و تمام کارهای روزمرهاش، در انتها، چه میخواهد.
- زمان: خواندن چندین هزار صفحه مطلب در طی چند ماه، به تنهایی، آنقدر از کیفیت یادگیری میکاهد که بهتر باشد وقت خود را عاقلانه روی دروس خاصی تقسیم کنید و به جای آنکه با ایدهآل گرایی، به دنبال مطالعه همه چیز از کتب مرجع باشید، وقت خود را برای یادگیری آنچه واقعا اهمیت دارد بگذارید و به سطحی پایینتر در بقیه موارد اکتفا کنید.
- نمره: شاخصهی اصلی تمییز افراد در اذهان اساتید، مسئولان و جمع بسیار کثیری از دانشجویان، دقیقا مسئله نمره است. هرچند نمیتوان منکر ارتباط سطح علمی افراد با نمرهی آنها شد، اما این مسئله همیشه صادق نیست! در نهایت، این به خود شخص بستگی دارد که دیده شدن در نظر دیگران و بولد بودن تا چه حد برای او ارزشمند و دغدغه است.
حال اگر کسی میخواهد بین جزوه اساتید، نواریون کلاس و تکست بوکها، یکی را انتخاب کند، اول باید تکلیف خودش را در زمینهها و مسائل ذهنی دیگر مشخص کند و بعد هوشمندانه، منابع مناسب خود را انتخاب کند.
- انگلیسی یا فارسی:
چند مسئله مطرح است! نخست آنکه زبان علم، فارسی نیست! دوم آنکه ما در ایران و در ارتباط با همین مردم فارسیزبان، طبابت خواهیم کرد! سوم آنکه ترجمهها چنگی به دل نمیزنند! چهارم آنکه نثر کتب انگلیسی به غایت ساده و روان نگاشته شده است!
برداشت شخصیام از این چهار مسئله این است که اگر کسی، دانش پایهای از زبان خارجه داشته باشد، مطالعه کتب به زبان اصلی خودشان، به مراتب نتیجهی بهتری برای وی به ارمغان میآورد! علیالخصوص که سیر منطقی و آموزشی در کتب زبان اصلی در نهایت زیبایی چیده شده است و دانشجو از پراکندگیهای موجود در نواریون و جزوه، رها میشود.
- علوم پایه:
به جرات میتوان گفت که مقطعی مهمتر و اصولیتر از علومپایه در بین دورههای مختلف 7 سال پزشکی، وجود ندارد. اما عدم ارتباط منطقی (که صد البته از کوتهی اساتید، مسئولین و خود دانشجو نشات میگیرد) بین این مقطع با بالین، همه را تا حدی از آن زده میکند. سندروم ترم بالایی هم که انگار ویروسی مخرب، تنها باعث بدتر شدن اوضاع میشود در حالی که یک علومپایه قوی، دانشجو را از دوباره خوانی خیلی از مطالب در بالین و فیزیوپات، معاف میکند.
- دوستان:
شاید بتوانم بگویم که بیش از هرچیز دیگری، دوستان دورهی دانشجویی، حداقل در دو سال اول تحصیل، نقش هدایتگری (مفید/ مخرب) خواهند داشت…
پینوشت:
امیدوارم در انتها به این نتیجه برسیم که برای یک پزشک خوب شدن، بیشتر از آنکه به “حفظ کردن مطالب” نیاز داشته باشیم، به قدری اندیشیدن و انسان بودن نیاز مندیم!