غالبا، بیحوصله که میشوم، سری به نوشتههای دیگران میزنم تا چیزی، حال و هوا را عوض کند!
این بار، در نوشتههای مهدی پورعلیا بود که به مطلبی برخوردم راجع به یک نویسنده ظاهرا مشهور! محتوای کلی این بود: هر روز بنویس، بی توجه به بازخوردها، هر روز، چیز مفیدی بنویس!
این نظم، هفده سال است که همراه آقای نویسنده است و به نوعی، عادتی است که ارزشش را دارد!
در نوشتههای شاهین کلانتری هم، چیزهایی راجع به او نوشته شده است؛ آدرس وبلاگ شخصی ایشان را در اینجا میتوانید پیدا کنید!
اما، به نظرم، علارغم تمام خوبیهای غیر قابل انکار این تعهد خود ساخته به هر روز نوشتن، من در گذشته، چندان از پس آن برنیامدهام، نمیآیم و نخواهم آمد! اما، اگر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم! و این شاید تعهدی باشد برای بیشتر نوشتن! شاید هر روز، شاید هر دو یا سه روز! اما بیشتر از سه روز نخواهد شد!
و اما در مورد بازخورد! راستش را بخواهید، اینکه بدانی دیگران تو را میخوانند، حسی در تو ایجاد میکند که غالبا از گفتن حرفهایت دست میکشی! و این، اصلا و ابدا چیزی نیست که من همیشه خواستهام! هرچند، بیش از پیش در انتخاب محتوا دقت میکنم، اما همچنان، از فروخوردن حرفهایی که هر شب در نطفه خفه میشوند، بیزارم!
فلذا، به تقلید از دیگران و علی الخصوص همین نویسندهی مذکور، دیگر امکان نظردهی در انتهای هیچ نوشتهای وجود نخواهد داشت! تنها راه ارتباط با من- اگر احیانا کسی چنین هوسی در سر پروراند- آدرس ایمیل من یا صفحات شخصیام در شبکههای اجتماعی است که از قسمت بالای وبلاگ امکان دسترسی به آنها وجود دارد!
شاد باشید…