به «رادیــو بَــرگــْــ» خوشآمدید.
رادیــوبَــرگــْــ در کستباکس
معرفی:
اینکه اساسا نه علم درستی دارم و نه صدای زیبایی، بیش از پیش من را به حرافی و راه انداختن چیزی شبیه به هرچیزی که تا حالا تجربهاش را نداشتید، مجاب میکند.
حالا بگذریم که ایدهام خام است و مقصد بس بعید؛ اما به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل.
اینکه چه بگویم هم مشخص نیست. اصلا چرا باید مشخص باید. ولی نمیخواهم زیاد بگویم. شاید فوقش هفتهای یکبار آن هم از روی بیحوصلگی. فوقش 5 دقیقه و نه بیشتر. حالا شاید کمی بیشتر هم شد ولی خب دیگر چه کار میشود کرد. از قدیم گفتهاند هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هرچه میخواهد دل تنگت بگو.
حالا این که نه من آداب و ترتیبی جستهام تا الان و نه دلم تنگ است و نه حرف خاصی برای گفتن دارم اصلا مهم نیست. مهم این است که با چیزهای تازهای روبرو خواهیم شد زین پس تا مقصد بس بعید بنماید و عجیب.
نظرات شما در این بخش بدون هیچ تغییری منتشر خواهند شد.
از اینجا بشنوید:
آخرین اپیزودهای منتشر شده: (تا لودشدن کامل، قدری صبر کنید)
- هفتم: کاوار، کارون و ماورایِ آن: روایتی دیگر از دوستی، کار، زندگی، شکست و پیروزی.
- ششم: در بابِ دوستی: تجربهیِ کوتاهی از ازدستدادنِ مداومِ آدمهایی که روزی روزگاری، رفیق گرمابه و گلستانم بودند.
- پنجم: در بابِ مرگ – بخش اول: در این اپیزود، اندکی از مرگ و آنچهتجربه خواهیم کرد را خواهید شنید.
- چهارم: یک تجربهی منحصر به فرد: در این اپیزود، بخشی از آموختههای من از سه سال زندگی با مادربزرگم را میشنوید.
- سوم: مادربزرگِ قلبها: با رادیکالترین مادربزرگ تاریخ، آشنا شوید.
- دوم: تاریکروشن زندگی: دریا، دختری که تغییرهای بزرگ، جزء جداییناپذیر زندگی او هستند.
- اول: آقای خنده!: قصهی انسانی که خندیدن، شاد بودن و لذت بردن از تک تک لحظههای زندگی را انتخاب کرده.
- صفر: مقدمهای بر رادیوبرگ.: آنچه در این اپیزود خواهید شنید، مقدمهای خواهد بود بر ایدهی نخستین رادیوبرگ و چیزی که به دنبال آن است.