ماه دوم هم تمام شد. به چشم بر هم زدنی؛ که البته دو هفته و اندی طول کشید و حالا باید یک گوشه نشست (؟) اگر مجالی باشد تا ماه سوم آغاز شود. ماه دوم اما با همه سختیهایش، متفاوت بود. شاید عجیبترین چیزِ کار کردن در بیمارستان، همین نامشخص بودن بیماران است. اینکه آن دختر بچه ده دوازده ساله که همین الان پایش را در اورژانس گذاشت، همان آپاندیسیت {ادامه...}
دسته: طرحِ مادرمرده
چند روز دیگر، ماه دوم طرح اجباری را در داراب شروع میکنم. حالا خوب میفهمم چرا همهی دوستانی که به هر نحوی و در هرجایی آن را شروع کردهاند، از آن با عنوان طرح اجباری یاد میکنند. اینکه در میانهی قرن بیست و یک و در حالی که در جای جای این کرهی خاکی مثل قارچ از زمین تکنولوژی بیرون میزند و روز به روز بر آگاهی مردم افزده میشود، {ادامه...}